جدول جو
جدول جو

معنی نبض شناسی - جستجوی لغت در جدول جو

نبض شناسی
(نَ شِ)
عمل نبض شناس. رجوع به نبض شناس شود
لغت نامه دهخدا
نبض شناسی
عمل نبض شناس، معرفت انواع نبض وآن شعبه ای ازطب است
تصویری از نبض شناسی
تصویر نبض شناسی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نبض شناس
تصویر نبض شناس
پزشکی که با گرفتن نبض بیمار حالت او را تشخیص دهد، نبض شناسنده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
طبیب که با بسائیدن نبض، بیماری را تشخیص دهد:
خصم من و شفیع تو خواهد شدن حکیم
کو بس طبیب نبض شناس مهذب است.
سوزنی.
دست رباب را مجس تیز و ضعیف هر نفس
نبض شناس بر رگش نیش عنای نو زند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ شِ)
عمل نمک شناس. رعایت حق ولی نعمت. سپاس گزاری. حق گزاری. حق شناسی. وفاداری
لغت نامه دهخدا
(نَ شِ)
عمل نسج شناس. بافت شناسی. رجوع به بافت شناسی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ شِ)
علم النبات. رجوع به گیاه شناسی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ شِ)
علم النفس. روانشناسی
لغت نامه دهخدا
دلزنه شناس تبرگشناس پزشک که بوسیله لمس نبض حالت بیمارراتشخیص دهد: دست رباب رامجس تیزوضعیف وهرنفس نبض شناس بررگش نیش عنای نوزند. (خاقانی. سج. 459)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بند شناسی
تصویر بند شناسی
مفصل شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبات شناسی
تصویر نبات شناسی
گیاه شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمک شناسی
تصویر نمک شناسی
سپاسگزاریحق شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
((سَ. ش))
جنبه ای از ادبیات که به بررسی و مطالعه در سبک شاعر و یا نویسنده ای معین یا آثار ادبی یک دوره تاریخی می پردازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بند شناسی
تصویر بند شناسی
آرترولوژی
فرهنگ واژه فارسی سره
پزشک، حکیم، طبیب، نبض گیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد